آنها از اینکه نسبت به زنان متعهد باشند میترسند، زیرا ممکن است مانند مادرشان بر آنها تسلط یابند.

تنها با رها کردن دنیای زنان است که مردان جوان میتوانند. قالب زنانه را بشکنند و با زنان مانند بزرگسالان هم سطح خود ارتباط برقرار کنند .خشونت در خانواده خیانت و ناکامی در زندگی زناشویی اغلب ناشی از سفر ناموفق پسران به سوی مردانگی و بزرگسالی نیز میباشد.

شاید فکر کنید در جوامع قدیمی نیز مادران و پدران از اینکه پسرشان همراه دیگران باشد نگران میشدند، اما این طور نبوده است.

این مربیان مردان شناخته شده و قابل اعتمادی بودند و زنان هم این کمک را درک میکردند و خوشحال بودند زیرا چنین نیازی را حس میکردند. انها یک پسر نسبتا مشکل ساز را رها میکردند تا یک مرد جوان بالغ و کامل تحویل بگیرند و احتمالا به وجود او افتخار میکردند.

ورود به دوره بزرگسالی کاری نبود که به یک باره رخ دهد. این امر ماه ها اموزش را درباره نوع رفتار یک مرد ، مسئولیت هایی که باید بر عهده میگرفت و قدرت و نگرشی که باید به دست می اورد در بر میگرفت. مراسمی که گاهی در موردشان چیزی میشنویم تنها رویداد هایی نمادین به شمار می امدند. اگر چه گاهی خشن و ترسناک بودند، اما با دقت و به صورتی هدفمند اجرا می شدند و برای کسانی که انها را انجام میدادند ارزشمند بودند.

خلاصه

جوامع سنتی برای بقای خود به پرورش مردان جوان و مسئولیت پذیر و توانا تکیه میکردند.

در انجا مسئله مر گ و زندگی مطرح بود و این کار را به شانس و اتفاق واگذار نمی کردند.

در دنیای امروز

امروزه آموزش بیشتر است اما بدون برنامه ریزی و به صورت پراکنده است و بیشتر مردان جوان اموزشی نمیبینند. انهایی که چنین کاری انجام میدهند به ندرت نقش خود را درک میکنند. و اغلب این کار را به درستی انجام نمیدهند

در گذشته اموزش در محل کار و به ویژه تحت سیستم استاد و شاگردی ارائه میشد و یک مرد جوان طی اموزش هایی که در مورد کار خود میدید، چیزهایی زیادی نیز درباره نگرش ها و مسئولیت های زندگی می اموخت.

اما امروز در روز های اخر هفته به ندرت بچه هایی میبینیم که در مغازه های محل مشغول به کار و اموزش باشند!